رمان درخشان و رازآلود «سال بلوا» اثر عباس معروفی
نوشته شده توسط : Kloa

شهری در لبه‌ی توفان
۱. سمنان؛ جغرافیای خفقان
شهر سمنان در این رمان، چیزی فراتر از مکان است؛ شهری‌ست که شخصیت دارد، نفس می‌کشد، می‌شنود و سرکوب می‌کند. فضای بسته، دیوارهای بلند، و نگاه‌های تنگ، در جان روایت تنیده‌اند. سمنان نماد جامعه‌ای‌ست که طوفان در آن در حال وزیدن است.

۲. هما؛ دختر آگاه در زمین بی‌گناهی
هما نه تنها زیباست، بلکه آگاه است. تحصیل‌کرده، حساس، و شوریده‌دل. اما هر چه بیشتر می‌فهمد، بیشتر در معرض نابودی قرار می‌گیرد. دانایی او، در جامعه‌ای که زن باید تابع باشد، گناهی نابخشودنی است.

۳. زکریا؛ عشق، شعر، و مرگ
زکریا در ابتدا همچون پیامبر آزادی و آگاهی وارد می‌شود. شاعر است، بی‌پروا و متفاوت. اما عشق او و هما، مانند آتشی‌ست در انبار باروت. زکریا حذف می‌شود، به‌طرزی ناگهانی، و فقدانش دنیای هما را می‌سوزاند.

۴. پدر، مذهب، قاضی و قصاب
قدرت‌های شهر در قالب مردانی مثل سرهنگ ناصرآریا، قاضی، آیت‌الله و دیگران تجلی می‌یابند. هرکدام با نگاهی خصمانه، هما را زیر سؤال می‌برند. گویی این زن نماد چیزی‌ست که باید حذف شود تا نظم شهر حفظ گردد.

۵. فروپاشی درون؛ آغاز دیوانگی
هما رفته‌رفته از واقعیت فاصله می‌گیرد. خاطرات درهم‌می‌پیچند، زمان از خطی بودن خارج می‌شود. ذهنش صحنه‌ی نبرد حافظه، عشق، رنج و سکوت می‌شود. دیوانه‌خانه مقصد نیست؛ نتیجه‌ی یک سیستم است.

۶. در ستایش نجات از فراموشی
رمان، فریاد زنی‌ست که می‌خواهد فراموش نشود. عباس معروفی با تکنیک‌های مدرن، مانند جریان سیال ذهن، این صدا را ثبت می‌کند. «سال بلوا» بیش از آن‌که داستان باشد، سندی‌ست از دهه‌هایی که در آن زنان، هیچ صدایی نداشتند.

 





:: بازدید از این مطلب : 3
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 ارديبهشت 1404 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: